شیرین در دو سالگی
جمعه, ۶ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۱۶ ب.ظ
شیرین گلم الان که دارم این پست رو میذارم کنارم نشستی و داری فیلم تولد نرگس رو می بینی نصف دسکتاپ برای شماست و نصف دیگه اش برا من
برات بگم که یه شب بابا کارخونه بود ومن وتو تنها بودیم بعد پای من خورد به میز و شما گفتی چی شدی مامان نچ ...نچ....نچ....بعد هم با دلسوزی گفتی الهی بمیرم......و بعد هم گفتی میزنمش میزنمش.الهی مامان قربونت بره که دلسوزی میکنی; خدا نکنه ;من بی تو میمیرم.
بهت میگم دوست دارم عاشقتم _ میگی دیوونتم میگم از صب تا شب_ جواب میدی در خونتم.........
میگم دردت به جونم_ میگی بی تو نمونم.قربونت برم که اینقد بزرگ شدی هر شب ازم میخوای برات قصه ی خاله سوسکه بگم تا که یادش بگیری
روزهام برای خودت قصه ی خاله سوسکه میگی اونوقته که مامان میخواد بخورتت
دیگه بگم برات عاشق بازی آرایش و نی نی کوچولو هستی
۹۳/۰۴/۰۶