ده ماه گذشت وشیرین کوچولوی ما هر روز یه حرکت جدید یاد میگیره.هر روز که میگذره مامان وبابا بیشتر از روز قبل دخترشون رو دوست دارن.
براتون بگم حالا که شیرین 10ماهش شده به محض اینکه کسی چادر سرش میکنه یا با دست خداحافظی میکنه ویا دستاشو بالا میبره که منم ببرید.
شیرین کوچولو بغل مبل بلند میشه و محکم خودشو میگیره و بعد دو دقیقه شروع میکنه به نق زدن و گریه که یکی بیا منو بگیره ............ خانم میترسن که نکنه بیوفتن.
یکی از شیرین کاری هایی که میکنه ومامان مریم کلی لذت میبره اینه که وقتی گرسنه اش میشه و شیر میخواد ملچ ملوچ میکنه و به طرف مامان میاد.و البته اگه خاله فاطمه رو هم ببینه همین کار رو میکنه
ودیگه اینکه کلید برق رو میزنه و چراغ رو روشن خاموش میکنه.عاشق ماشین سواریه ووقتی تو ماشین میشینیم ذوق میکنه و میفهمه میخواد بره بیرون.وبازی دالی رو یاد گرفته و اگه تو ماشین یادش بیاد کسی که عقب نشسته رو کلافه میکنه بس اینور و اونور میشه